نه دیگر

 

نه دیگر شعر می خوانم.... نه دیگر شعر می خوانی

نه دیگر قدر می دانم.... نه دیگر قدر می دانی

نگاهت خوب فهمانده که تو دیگر نمی مانی

نه دیگر حرفی ازپایان مقصد .... نه عشقی واضح و مبهم

نه دیگر حرف آینده .... نه بر لبهایمان خنده

دو دیوانه ، دو بازنده ، در این بازی ، چه میدانی

نه دیگر آن رسیدن ها .... نه شوق و ذوق دیدنها

نه سوی هم دویدن ها ... عقب رفتیم پنهانی

نه دیگر نامه ای چیزی .... نه آن اشکی که می ریزی

نه در تقویم رومیزی .... قرار روز مهمانی

نه دیگر فال و نه حافظ .... نه دیگر غیر و هرگز

نه آن شاخه گل قرمز.... نه گل ماند و نه گلدانی

نه دیگر قصه مجنون .... نه حرف از عشق بی قانون

نه ماندن ساعتی بیرون .... نه رفتن زیر بارانی

نه دیگر طعم لالائی .... نه دیگر بی تو تنهائی

نه دیگر کی تو می آیی .... همه گم شد به آسانی

نه دیگر دوستت دارم .... نه از عشق تو بیمارم

sevdaa

نظرات 2 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 4 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 09:35 ب.ظ http://Mehraboni13.Blogsky.Com

عزیزم بهت تبریک می گم که چند دقیقه ای از وقتت و در روز واسه یه کار انسان دوستانه گذاشتی.
امید وارم این عمل بشر دوستانت اولین و آخرین حرکتت نباشه و در یک جمله
:: انسان باش ::

آیناز چهارشنبه 8 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 10:54 ب.ظ

بابا تو دیگه کی هستی گل من

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد